سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دارالرضوان

بدو بدو کیک اناااااااااااااااااااااااااار

کیک انار مخصوص شب یلدا

کیک انار مخصوص شب یلدا
سپس وسط کیک را با خامه میپوشانیم . انارهای سرخ دانه شده را همراه با منجوق های خوراکی نقره ای رویش میپاشیم ...

مواد لازم برای کیک اسفنجی:  تخم مرغ 6 عدد

آرد 150 گرم

شکر 150 گرم

وانیل نصف ق چ

بکینگ پودر یک ق چ

 

مواد لازم برای خامه فرم گرفته :

یک لیوان خامه شانتی

اسانس توت فرنگی چند قطره

رنگ صورتی ژله ای دو قطره
برای شهد :
 
شکر یک پیمانه

آب نصف پیمانه

پوست پرتقال دو تکه

برای تزیین :
 
یک عدد مربای پرتقال درسته

برگ نعنا یا پرتقال

منجوق خوراکی

انار دانه کرده سرخ
طرز تهیه :
 ابتدا زرده و سفیده های تخم مرغ ها را جدا کرده و سفیده های را با دور همزن بالا میزنیم تا پف
 کند . سپس شکر و وانیل را کم کم روی سفیده میپاشیم و همزن هم کار میکند تا فرم بگیرد . زرده ها را داخل سفیده ریخته و مجدد هم میزنیم تا مخلوط شوند  .اکنون همزن را خاموش کرده و سپس مخلوط آرد و بکینگ پودر را که قبلا مخلوط و الک کرده ایم در 2 نوبت روی مواد میریزیم . حالا با لیسک مواد را زیر و رو میکنیم . کف قالب 30 سانتی را کاغذ روغنی می اندازیم و مایه را داخل آن ریخته و در فر از پیش داغ شده میگذاریم تا مدت حدود 60 دقیقه در فر 170 درجه می پزیم .
yalda_1

 

یک پیمانه شکر و نصف پیمانه آب با کمی پوست پرتقال را میجوشانیم تا غلیظ و معطر شود . میتوایند از اسانس به جای پوست پرتقال استفاده کنید . کیک که خنک شد دو نصف کرده و میان آن را شهد میریزیم و با برس میمالیم .
yalda_2

 

خامه را با همزن به همراه اسانس و رنگ خوراکی میزنیم . پف که کرد کنار میگذاریم .
yalda_3

 

سپس وسط کیک را با خامه میپوشانیم . انارهای سرخ دانه شده را همراه با منجوق های خوراکی نقره ای رویش میپاشیم .
yalda_6

 

تکه های برش بالایی کیک را سه گوش برش میزنیم و بعد یک تکه را برمیداریم و کنار میگذاریم . به تکه آخر آن نیازی نیست زیرا باید انار ها و خامه دیده شود . بعد به صورت اریب روی کیک به شکلی که مشاهده میکنید قرار میدهیم . با مربای پرتقال و برگ سبز و منجوق های خوراکی تزیین میکنیم .

 
شب یلدا مبارک
منبع : تبیان

نی های خوشگل یلدایی

ایده ای برای هر چه بیشتر زیباتر کردن ترکیبات میز شام یلدایی که به راحتی و با کمک چند تکه کاغذ و کمی ذوق تهیه میشود.

 

 

 

 

 

 

مراحل انجام کار:

کاغذ سفیدی به اندازه 3.5*10 سانتیمتر ببرید و از وسط تا کنید.

برای زیبایی بیشتر می توانید از قیچی های دالبر استفاده کنید.

یک برش هندوانه روی آن بچسبانید.

یک پاپیون کوچولو هم با رنگ دلخواه به گوشه آن بچسبانید.

نی را در میان کاغذ قرار داده و برای چسباندن دوطرف کاغذ به یکدیگر از چسب ماتیکی استفاده کنید.

 

روش آماده کردن برشهای هندوانه:

دایره ای از مقوای سبز درست کنید.

دایره ای کوچکتر به رنگ سفید یا سبز کمرنگ آماده کرده روی آن بچسبانید.

دایره کوچکتری هم به رنگ قرمز درست کرده و روی آنها بچسبانید.

با کاتر دایره ها را از وسط دو نیم کنید.

با مداد، روی آن لکه های تیره ایی ایجاد کنید.

می توانید از تکه های مقوای مشکی، یا منجوق های مشکی هم استفاده کنید.


برای درست کردن یک برش هندوانه گاز زده، از قیچی دالبر استفاده کنید.

منبع : تبیان 


برش هندوانه یلدایی

 

تگ  ( Tag ) یا برچسب یا لیبل در واقع کارت کوچکی است که می توانید بروی هدایا چسبانده، و پیام تبریک و اسم خود را روی آن بنویسید.

 

 

 

 

 

 

از رنگهای مختلف و مقواهای رنگی استفاده کنید.

من از دو رنگ مقوای قرمز و نارنجی استفاده کردم.

مقواها را با زاویه بر روی یکدیگر چسبانده و یک برش هندوانه یلدایی روی آن چسباندم.

برای تزئین می توانید از دکمه های رنگی استفاده کنید.

با استفاده از پانچ یک سوراخ روی کارت ایجاد کرده و با یک گره ملوانی روبانی را به آن متصل کنید.

 

 

 

 

 

 

منبع : تبیان  

 


شهید گمنام خود را معرفی کرد

 

شهید گمنام خود را معرفی کرد

 


 

در حین مراسم و شور و هیجان جمعیت در عرض ارادت به ساحت شهیدان در دلم نسبت بدان‌ها شک و تردید پیش آمد که شاید این‌ها پیکر شهیدان نباشند که به مردم داده‌اند و به اسم شهدای گمنام این جور مردم را به هیجان درآوردند. دیشب بعد از مراسم آنجا به منزل شما مراجعت کردیم، در عالم رؤیا دیدم...

 


 

شهید گمنام خود را معرفی کرد

تلفن منزل خوشواش به صدا درآمد از آن طرف صدای برادر سرهنگ جعفری به گوش می‌رسید، گوشی را برداشتم، خبری دلنواز و تعجب برانگیز را برایم مطرح کرد. وی گفت که من باجناقی دارم به نام محمد قاسم کمالی که اهل آزادشهر استان گلستان است که الان در شهرستان گرگان سکونت دارد ایشان شب 24/6/85 از گرگان به خانه ما در آمل تشریف فرما شد که از اینجا عازم تهران بودند. او آن شب در منزل بود که خواستم برای شب وداع به حسینیه سپاه آمل آیم او را هم با خود آوردم ولی ایشان صبح روز جمعه 24/6/85 عازم تهران بود و لذا برای تشییع به خوشواش حضور نداشت و من صبح از او جدا شدم و او به تهران رفت ولی من الآن بعد از مراسم در خوشواش به منزل آمل برگشتم اهل منزل یادداشتی از ایشان را به من دادند که باز کردم و خواندم که خطاب به من نوشته است؛ دیشب در منزل شما برای من در رؤیا، واقعه‌ای پیش آمد که برایت می‌نویسم. من که دیشب به همراه شما برای وداع با شهیدان گمنام به حسینیه سپاه آمدم در حین مراسم و شور و هیجان جمعیت در عرض ارادت به ساحت شهیدان در دلم نسبت بدان‌ها شک و تردید پیش آمد که شاید این‌ها پیکر شهیدان نباشند که به مردم داده‌اند و به اسم شهدای گمنام این جور مردم را به هیجان درآوردند. دیشب بعد از مراسم آنجا به منزل شما مراجعت کردیم، در عالم رؤیا دیدم، ابدان شهدا به صورت بدن تازه از دنیا رفته در آمده‌اند و در تابوت قرار دارند و یکی از آن سه تا شهید از سر جایش بر می‌خیزد و خطاب به من می‌گوید: تو شک داری که ما شهید نباشیم، بدان که ما شهید هستیم و من «محمد ابراهیمی» هستم و 15 ساله‌ام و شغل پدرم در راه آهن خوزستان (اهواز) است...

خواستم این واقعه را به شما برسانم- بعد از نقل این واقعه از آقای جعفری، تعجب این کم‌ترین برانگیخته شد که با این حساب، در اولین وهله به ذهن آمد که در اهواز پیگیری شود، تا ببینیم آیا شهید مفقودالاثری به نام محمد ابراهیمی داریم یا نه؟ که در صورت مثبت بودن، تحقیقات ادامه یابد تا اسم مبارک پدر و مادرش و شغل پدر گرامی او و از اینکه در کدام عملیاتشهید شد و جنازه او آمده، پیگیری شود، لذا مطلب از طریق یکی از دوستان در اهواز پیگیری شد و با گرفتن یک لیست از مراکز قانونی معلوم شد که در سراسر کشور 34 نفر شهید مفقود الجسد به نام محمد ابراهیمی داریم که یکی از این‌ها مربوط به شهر اهواز می‌باشد.

 محمد ابراهیمی متولد 1345 می‌باشند که سال 63 ظاهراً در عملیات بدر در شرق دجله به شهادت رسید و مفقود الجسد گردید و شهادت وی را هم سپاه تاکید کرده است و وی در تیپ امام حسن علیه‌السلام از لشکر هفت ولیعصر (عج) خوزستان بسیجی بود که شهید شد و شغل پدرش هم...

مطلب مذکور را با سردار سعادتی فرمانده ناحیه بسیج استان خوزستان طی تماسی در جریان گذاشتم که در نتیجه، وی بزرگواری کرده ضمن تحقیق در این مورد در سوم ماه رمضان سال 85 تلفن فرمودند که در اهواز خانواده او را شناسایی کردیم که فرزندشان به نام محمد ابراهیمی است تا اینکه در شب 25 ماه مبارک، برادر اکبر زاده از اهواز تلفن کردند که در موردشهید عزیز اهوازی تحقیق کردیم، نام پدرش عبد الحمید است که در اهواز خیابان فراهانی کوچه البرز پلاک 392 منزل دارند و فرزند عزیزش محمد ابراهیمی متولد 1345 می‌باشند که سال 63 و ظاهراً در عملیات بدر در شرق دجله به شهادت رسید و مفقود الجسد گردید و شهادت وی را هم سپاه تاکید کرده است و وی در تیپ امام حسن علیه‌السلام از لشکر هفت ولیعصر (عج) خوزستان بسیجی بود که شهید شد و شغل پدرش هم اکنون در اداره راه و ترابری اهواز است و خانواده بسیار بزرگوار و اهل معنی هستند که از عزیزان بومی و محلی اهوازند که در کوچه نزدیک ما منزلشان می‌باشد.

این کم‌ترین هم در تاریخ 26/12/85 مطابق با 27 صفر 1428 ه. ق از قم عازم اهواز شدم و در روز 28 صفر یعنی سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام و رحلت جد اطهرش خاتم انبیا صلی الله علیه و آ له صبح ساعت 10 به منزل شهیدعزیز محمد آقای ابراهیمی تشرف حاصل کردم.

شهید گمنام خود را معرفی کرد

خانواده گرامی او از پدر بزرگوار شهید که خود رزمنده هشت سال دفاع مقدس بود و مادر عزیز شهید و برادران و خواهران و ... به استقبال آمدند که به زیارتشان مترنم شدم و اشک شوق از دیدگان جاری بود، معلوم شد که فرزند عزیزش حدوداً 18 ساله بوده که در عملیات بدر منطقه عملیاتی خیبر مفقود الجسد گردید. مادر عزیزش تا این روز که من مشرف شدم حدود 22 سال است که لباس سیاه را از تن خود در نیاورده بود و به گفته پدر بزرگوار شهید این مادر بر اثر گریه و کدورت دائمی در فراق عزیزش یک چشم مبارکش بسیار کم نور گردیده و چشم دیگرش در شرف از دست رفتن است که این خبر شهدای گمنام خوشواش به ما رسیده است البته قبل از آنکه این خبر را سردار سعادتی با همراهان در آن شب به ما برسانند. خواهرشهید خواب دیده است که شهید برای مادرش پیغام می‌دهد که این قدر گریه نکند که من پیدا شدم که طولی نکشید که خبر رؤیای شما به ما رسید.

شهید گمنام خود را معرفی کرد

 پدر شهید خودش از سال 63 الی 65 در منطقه هورالهویزه و شط علی و منطقه عملیاتی خیبر مسئولیت جاده سازی در درون هور را بر عهده داشته است که این حقیر از سال 64 قبل از عملیات والفجر 8 در منطقه شط علی در حین جاده سازی او را زیارت کردم و وقتی آدرس آن روزها و خاطرات به میان آمد پدرش فرمود که آنجا به مسئولیت من جاده سازی شد و اینکه شهید در خواب شغل مرا به بحث راه سازی در راه آهن و این‌ها اعلام کرد برای آن است که من هم شغلم این است و هم در آن سال‌ها مسئولیت راه سازی و جاده سازی در هور را بر عهده داشتم. پدر گرامی این شهید گفت که برای ما افتخار است که شهید ما در آنجا دفن گردید و ما نه تنها نمی‌گوییم که شهیدمان را بیاوریم بلکه با افتخار برای فاتحه خوانی به آنجا می‌آییم و به این حقیر فرمود که من وصیت کردم که اگر صلاح بدانید و مقدور باشد من که از دنیا رفتم مرا هم به خوشواش بیاورند و در کنار فرزندم مرا دفن نمایند.

شهید محمد ابراهیمی در خواب آن عزیزمان که خود را به نام و با شغل پدر گرامی معرفی کرد به تمام جزئیات و اینکه در بین این سه شهید گمنام کدام یک است معرفی نکرد زیرا خواست خودش را از گمنامی به در نیاورد و چون وی در منطقه عملیاتی بدر شهید شد که عملیات خیبر هم در حدود همان منطقه در جزیره مجنون عمل شد که تا شرق بصره امتداد یافت لذا به احتمال قوی شاید شهید ابراهیمی در بین سه شهید گمنام خوشواش همان شهید مربوط به عملیات خیبر باشد لذا باز هم در گمنامی قرار دارد و به هر حال از غیب به تمامه به شهود خود را ظهور نداد.

بخش فرهنگ پایداری تبیان

 


 

منبع: به نقل از استاد صمدی آملی- کتاب شهدای گمنام خوشواش

 


یلدای شما مباااااااااااااااااااااااااااارک


یلدای تهران قدیم با میوه‌های تازه فصل پاییز، میوه‌های خشک شده تابستان، آجیل مخصوص، شیرینی و هندوانه به صبح می‌رسید.

تهرانیان قدیم در همه اعیاد خود سنت حسنه جمع شدن افراد خانواده در منزل بزرگتر خانواده را منظور می‌داشتند و همه فرزندان خانواده در منزل مادر و پدر جمع می‌شدند.

از سنن یلدای تهران، صرف میوه‌های تابستانی از جمله هندوانه است که به دلیل نزدیکی این مراکز کشاورزی با تهران، میوه هندوانه در خوراکی‌های شب یلدای تهرانیان قرار گرفته‌است.

  تهران قدیم

ولی تهرانی‌ها شب یلدا را همه ساله جشن می‌گیرند تا سنت‌های زیبای قدیم در لابلای زندگی مدرنیته شهرنشینی‌شان حفظ شود.

قرن‌هاست که مردم تهران، آغاز زمستان را که برابر با شامگاه سی‌ام آذر و بامداد یکم دی است به نام شب یلدا یا شب چله بزرگ می‌شناسند.

شب یلدا از دید مردم آن ایام، مظهر غلبه تاریکی و تباهی بر روشنایی بود، چراکه فردای شب یلدا، خورشید به‌عنوان نماد روشنایی دوباره متولد می‌شد.

در ایام بسیار دور، فردای شب یلدا در نزد تهرانیان و ایرانیان بسیار عزیز به حساب می‌آمد تا آنجا که سعی می‌کردند کار خطایی از آنها سر نزند و به همین دلیل آن روز جزو تعطیلات عمومی به‌حساب می‌آمد.

برخی مورخان بر این عقیده هستند که جشن یلدا متعلق به مسیحیان است، اما در اصل از ایران باستان گرفته شده است تا آنجا که قدمت آن را بیش از هشت هزار سال می‌دانند.

  • علی‌اکبر دهخدا مراسم شب یلدا را این‌گونه تعریف می‌کند: «شب چله بلندترین شب سال است که ایرانیان آن را از دیرباز مبارک می‌دانستند. در این شب ایرانیان با گردآمدن دور آتش، رقص و پایکوبی این شب را جشن می‌گرفتند. آنگاه سفره‌ای فراخ و گشاده می‌گسترانیدند که روی آن آتشدان، عطردان و خوراکی‌های گوناگون ازجمله خوراکی‌های فصلی و خوردنی‌های غیرنوشیدنی مانند نان، شیرینی، حلوا و گوشت قربانی بود.»

شب یلدا در نزد تهرانیان قدیم، سمبلی از برکت، تندرستی،‌ فراوانی و شادمانی بود که خویشان، همسایه‌های خود را دعوت می‌کردند یا اینکه در منزل بزرگ‌تر خانواده جمع می‌شدند و بساط سوروسات از آجیل گرفته تا شیرینی، میوه مخصوصا هندوانه، انار و خربزه فراهم کرده و به خوشگذرانی و شب‌زنده‌داری می‌پرداختند.

http://images.hamshahrionline.ir//images/2012/12/yalda.jpg2.jpg

هندوانه را از این جهت بر سر سفره می‌گذاشتند که به دلیل کروی‌بودنش، نمادی از خورشید است و همچنین انار نیز سمبلی از زایش به حساب می‌آید که با شکستن آن شادی را برای زندگی افراد به ارمغان می‌آورد.

البته باید گفت اکثر میوه‌های موجود شب یلدا آن دوره، کثیرالدوله بودند که به نوعی از آن جادوی سرایتی نام می‌بردند که باعث برکت در زندگی می‌شد.

گرفتن فال حافظ نیز در چند سده اخیر به رسوم شب یلدای تهرانیان اضافه شد که مخصوصا دختران دم بخت خواهان گرفتن این فال بودند و بزرگان با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی یا پربودنش، آینده را پیش‌بینی می‌کردند.

  • جعفر شهری در کتاب تهران قدیم نوشته است: «تهرانی‌ها با میوه‌های تازه فصل پاییز و میوه‌های خشک‌شده تابستان و آجیل از میهمانان پذیرایی می‌کردند و معتقد بودند که خوردنی‌های سفره شب یلدا مثل خوراکی‌های پای سفره هفت‌سین، می‌تواند طبیعت گرم را سرد طبیعت سرد را گرم کند به این صورت کسانی که از گرمی‌مزاج رنج می‌بردند، هندوانه و انار و کسانی که از سردمزاج بودن‌شان ناراحت بودند توت، کشمش و خرما می‌خوردند.»

‌آجیل شب یلدا نیز از دیگر تنقلات تهرانی‌ها بود که ترکیب آن نشانی از اعتقاد و تجربه اهالی تهران قدیم به خواص گوناگون میوه‌های خشک شده بود که به‌عنوان «آخشیج» (تضادها) کاربرد داشت.»

از دیگر سرگرمی‌های خانواده‌های تهران در آن شب قصه‌گویی و داستان‌سرایی بزرگترهای خانواده برای کوچکترها پای کرسی بود؛ از جمله داستان‌هایی که در آن شب نقل می‌شد شامل قصه خیر و شر، سنگ صبور، ماه‌پیشونی و... بود.

این جشن باستانی در سال 1388 در فهرست میراث معنوی کشور با هدف حفاظت، ترویج و انتشار فرهنگی نیز با قدمتی بالای هشت هزار سال به ثبت رسید.

منبع : تبیان 


شکار لحظه ‏هاى زندگى‏

شکار لحظه ‏هاى زندگى‏
امام خمینی ومدیریت زمان

امام على(ع) فرموده‏اند: «قوام العیش حسن التقدیر و ملاکه حسن التّدبیر؛(11) پایدارى زندگى به برنامه ریزى درست و وسیله رسیدن به آن تدبیر خوب است.» اگر جنبه‏هاى گوناگون زندگى امام را بررسى کنیم مشاهده مى‏شود عاملى که در تمامى امورات ایشان تأثیر بارزى دارد برنامه داشتن و منظم بودن کارهایشان است برنامه‏اى که امام موفق گردید بر اثر آن در کمترین زمان‏ها بیشترین فعالیت‏ها را انجام دهد و لحظات عمر خود را با برکت، مفید و پربار نماید. نظم خاص امام از ثبات قدم و استوارى ایشان حکایت دارد.

یک بار از همسر امام برنامه روزانه ایشان را پرسیدند، ایشان در پاسخ گفته بود: اگر برنامه یک روزشان را بگویم مى‏توانید در سیصد و شصت ضرب کنید. چون امام مطابق برنامه کارهاى خود را انجام مى‏دادند، به اطرافیان نیز در این مورد توصیه مى‏نمودند.(12) حتى خواندن نامه‏ها، مطالعه روزنامه‏ها و تجدید وضوى امام با نظم خاصى توأم بود. خانم دباغ خاطرنشان ساخته است روزى روبروى بیت امام در نوفل لوشاتوى پاریس مشغول پیاده کردن نوارى بودیم ناگهان یادم آمد که به خدمت آقا بروم چون وقت تجدید وضویشان بود، رفتم و نظافت کردم و اتفاقاً در لحظه مقرّر امام آمدند. آقا همیشه ساعت نه شب شام مى‏خوردند. یک بار فیلمى از سخنرانى شهید مفتح در مسجد قباى تهران و راهپیمایى مردم آورده بودند، خواستم به همراه دیگران این فیلم را ببینیم به همین دلیل زودتر از موعد مقرر خدمت امام رسیدیم و بر خلاف معمول که منتظر مى‏ماندم تا ایشان بگویند شام و من آن را ببرم، عرض کردم حاج آقا شام را بیاورم؟ نگاهى به ساعت کردند و فرمودند: تا زمان صرف شام 20 دقیقه باقى مانده است، امام هر شب رأس ساعت 11 به خواب مى‏رفتند و ساعت سه بامداد از خواب بیدار مى‏شدند حتى یک بار هم به یاد ندارم که پنج دقیقه از ساعت مزبور بگذرد یا لحظاتى به آن مانده باشد که ایشان از بستر خواب برخیزند، زیرا تکلیفى از لحاظ حفاظت به من واگذار شده بود که پشت در اتاقى که امام در آن مى‏خوابیدند، باید بخوابم، اتاقشان رو به حیاط بود و خیالم راحت نبود.(13)

برادرى نقل نموده است شبى که بنى‏صدر متوارى شده بود اغلب مسؤولان به این موضوع فکر مى‏کردند که چه باید بکنند امّا امام در ساعت مشخص رختخواب خویش را پهن نمودند و آماده خوابیدن شدند، اطرافیان گفتند: چنین شده است، فرمودند: آنچه باید بشود، خواهد شد. شما تکلیف خود را انجام دهید بقیه‏اش دست خداست حالا از این که من بخوابم یا نخوابم که کارى نمى‏توانم انجام دهم، جز این که کارهایى که باید پس از استراحت انجام دهم دچار نقص و کاستى مى‏شود.

دیدگاه امام در مورد تنظیم وقت این بود که وقتى آدمى به برنامه‏هاى خود نظم ببخشد مسلماً وجودش نظم مى‏یابد. این موضوع در زندگى امام کاملاً محسوس بود، آن قدر که وقتى امام در پاریس اقامت داشت پلیس‏ها مى‏گفتند ما حتى ساعت‏هاى خود را با رفت و آمد امام تنظیم مى‏کنیم. ساعات شبانه روز امام چنان تقسیم بندى شده بود که اطرافیان قادر بودند بدون این که امام را ببینند، بگویند مشغول چه کارى است. امام ساعت هفت صبح صبحانه مى‏خوردند و تا ساعت نه صبح به کارهاى مربوط به مسایل ایران رسیدگى مى‏کردند. از ساعت نه تا ده صبح کارهاى شخصى را انجام مى‏دادند. از ده الى دوازده ظهر به مصاحبه‏ها و ملاقات‏هاى خصوصى مى‏پرداختند. از دوازده ظهر تا دو بعد از ظهر به برنامه نماز و نهارشان اختصاص داشت و بعد از آن یک ساعت استراحت مى‏نمودند از ساعت سه الى پنج بعد از ظهر به کارهاى مرتبط با انقلاب اسلامى در حد وظایف خودشان از قبیل بررسى اخبار و روزنامه‏هاى رسیده مبادرت مى‏نمودند. رسیدگى مجدد به مسایل نهضت اسلامى بعد از نماز مغرب و عشاء تا ساعت نه شب که موقع صرف شام بود، ادامه مى‏یافت. بعد از شام تا ساعت یازده به رادیوهاى گوناگون و اخبارى که قبلاً ضبط شده بود گوش مى‏دادند تا آن که زمان استراحت و خوابشان فرا مى‏رسید.(14) این نظم دقیق و برنامه ریزى اصولى انسان را به یاد کلامى از حضرت على(ع) مى‏اندازد که مى‏فرمایند: «امض لکلّ یومٍ عمله فانّ لکلّ یوم ما فیه؛(15) در هر روز کار همان روز را انجام دهد که هر روز را کارى است.»

امام خمینی ومدیریت زمان

نظم امام، این حقیقت را ثابت مى‏کند که با اجراى چنین برنامه‏اى مى‏توان هرگونه تلاش بیهوده، سخن بى جا و فکر بى مورد و امورى را که بعداً موجب ندامت مى‏شود از زندگى حذف نمود. با این شیوه لحظه‏اى از وقت امام تلف نمى‏گردید و اگر هم به ظاهر بیکار بودند حتماً مشغول تفکر در مسئله‏اى بودند، دکتر بروجردى مى‏گوید یک روز جمعه که هوا مساعد بود، ایشان مشغول قدم زدن در حیاط بودند، من و همسرم (دختر امام) روى تختى نشسته بودیم وقتى راهپیمایى امام خاتمه یافت بر آن تخت و در کنار ما قرار گرفتند. معمول بود که بعد از قدم زدن دو استکان چاى جلوى امام مى‏گذاشتند، همسرم پرسید که آقا چاى بیاورم خدمتتان؟ به ساعت خود نگاه کردند و فرمودند چند ثانیه دیگر باقى مانده است. این قدر زمان را به تصرف در آوردن و از لحظات استفاده کردن واقعاً موجب شگفتى است.(16)

مقام معظم رهبرى نقل نموده‏اند در جلسه‏اى خدمت امام بودیم، بحث به درازا کشید، در این اثنا ایشان به ساعت خود نگاه کردند و فرمودند زمان قدم زدنم دیرشد!.(17)

حضرت امام در 24 ساعت تنها چهار ساعت مى‏خوابیدند، ساعت یازده شب چراغ اتاقشان خاموش مى‏شد و در ساعت سه بعد از نیمه شب اطرافیان متوجه مى‏شدند که صداى کاغذ از محل اقامت امام مى‏آید. زیرا آخر شب و در ساعتى که تنظیم کرده بودند روزنامه‏هایى را که برایشان ترجمه نموده بودند و به دلیل کثرت کار در روز موفق به مطالعه آنها نمى‏شدند، مورد بررسى قرار مى‏دادند.(18)

نظم کارها به عهده امام بود. احدى از یاران، شاگردان، علماى حوزه و یا شهرستان‏ها در نحوه تفکرات سیاسى ایشان شرکت نداشتند. صدور بیانیه‏ها، پیام‏هاى سیاسى، اطلاعیه‏هاى گوناگون از نبوغ فکرى، رشحات و رشادت قلم و انسجام اندیشه امام در طول تاریخ حیات فکرى و فرهنگى ایشان حکایت دارد. در نخستین روز بعد از ارتحال آیة اللّه بروجردى تصمیم گرفتند به اولین اطلاعیه مندرج در روزنامه اطلاعات در خصوص دخالت زنان در انجمن‏هاى ایالتى و ولایتى پاسخ دهند، اواخر سال 1341 ه.ش قلم به دست گرفتند و اطلاعیه صادر کردند، آن روز با قلم نى و مرکّب اطلاعیه‏ها و بیانیه‏ها را براى نخستین بار منظم و با دقت و بدون قلم خوردگى نوشتند و توسط شاگردان به اطراف و اکناف ارسال مى‏کردند. نظرات افراد در چگونگى انتشار آنان هیچ گونه تأثیرى نداشت و با شور و مشورت اشخاص تنظیم نمى‏گردید و این ویژگى از نظم فکرى و عملى امام حکایت دارد. به راستى باید امام را در این روزگار قهرمان نظم و دقت و برنامه ریزى نامید. در بین وسایل شخصى امام کمتر چیزى بود که بیش از ساعت مورد علاقه ایشان باشد. یک ساعت کوچک جیبى داشتند که برنامه‏هایشان را که از پیش تنظیم کرده بودند با آن تطبیق مى‏نمودند و جز در مورد ملاقات‏هاى اضطرارى و پیش بینى نشده مسؤولان رده بالاى کشورى، تغییرى در آن نمى‏دادند.(19)

منبع : تبیان

تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه

 


11. غررالحکم، ح 6807.

12. مجله دانشگاه انقلاب،شماره 75.

13. پابه پاى آفتاب، ج 1، ص 309 - 308.

14. این برنامه در نوفل لوشاتو انجام مى‏گرفت (نک: همان مأخذ، ص 310).

15. نهج البلاغه، نامه 53.

16. مجله امید انقلاب، شماره 224، خرداد 1369.

17. مجله نور علم، دوره سوم، شماره هفتم، ص 110.

18. گل‏هاى باغ خاطره، ص 136.


برای یک دوست

ارتباط با امام زمان (ع) در عصر غیبت

امام زمان(عج)

اشاره:

سخن در این مقوله, از امکان عقلی نیست, بلکه سخن در این است که آیا برابر موازین و روایاتی که داریم, چنین امری می شود تحقق یابد, یا خیر. در این باره, دو دیدگاه وجود دارد:

1. دیدگاهی که امکان ارتباط را تأیید نمی کند و لزومی برای آن نمی بیند.

2. دیدگاهی که بر امکان ارتباط و وقوع آن اصرار می ورزد.

آنچه ما در این مقاله, به بحث خواهیم گذارد, ادله و مستندات هر یک از این دو دیدگاه است. هر دو نظر, گروهی طرفدار و معتقد دارد. این نکته در خور دقت است: نه آنان که ارتباط را نمی پذیرند از اسلام و تشیع بدورند و نه کسانی که به آن عقیده دارند, از ایمان بیشتری برخوردار; چرا که هر یک ادله ای بر ادعای خود ارائه می دهند و به روایاتی تمسک می جویند.

گرچه امروز, این از باورهای دینی عموم فرض شده است, به گونه ای که منکر آن, نزد برخی, متهم خواهد شد. ولی بزرگانی مانند: شیخ مفید, فیض کاشانی, شیخ جعفر کاشف الغطاء و نعمانی, ارتباط با امام زمان(عج) را برای شیعیان در غیبت کبری, ممکن نمی دانند.

بنابراین, موضوع, آن گونه که تصور می شود, روشن و بدیهی نیست و بحثی در خور می طلبد. آنچه ما را بر این بحث وا داشته, چند نکته است.

1. درباره ارتباط با امام زمان, کتابهایی نوشته شده و در این اواخر, رواج فوق العاده ای یافته که مشحون از حکایتها و داستانها و مطالبی است که برخی از آنها, بیقین, نادرست و برخاسته از تصورات و خیالبافیهای نویسندگان! آنهاست و در برخی, شمّه ای از حقیقت وجود دارد.

2. نقل این داستانها و حکایتها, باعث می شود که یک عقیده درست و صحیح, به ناصوابهایی آمیخته گردد و عقائد خرافی و ناصحیح و غیرمستدل و مستند, در میان مردم رواج یابد. وقتی که آقا و خانمی به راحتی و آسانی اهل مکاشفه شوند و آن را در کتاب خود بنویسند; چرا دیگران به چنین مقامی نرسند. زمانی که مدعی مکاشفه, پا را فراتر نهد و در بیداری حضرت رسول اکرم(ص) و برخی از معصومین(ع) را ببیند1 چرا دیگران از این نعمت محروم باشند.

رواج این گونه کتابها و حکایتها, باعث شده که در برخی از مناطق کشور, شاهد حوادث و اتفاقات نابخردانه و عوام فریبانه و خرافی باشیم:

کسی در منطقه ای مدعی می شود که قطره ای از خون سر امام حسین(ع) ریخته و یا سر مبارک حضرت را دیده, یا چوپانی مدعی می شود که غلام شاه چراغ است و از وی دستورهایی دریافت کرده است و خانمی که از دست شوهر فرار کرده به مسجد روستایی می رود و مدعی می شود که مسجد نظر کرده است و مریضهایی که به مسجد بیایند شفا می یابند, آن دیگر, امام زاده جدیدی کشف می کند و مردم یک منطقه, برای زیارت امامزاده بسیج می شوند و در مورد دیگر, دختر, یا زنی نظر کرده می شود و حاجت مردم را برآورده می کنند و… اینها برخاسته از حکایتها و رؤیاها و کتابهایی است که بدون هیچ ضابطه و قاعده ای رواج می یابد و جوّی ناسالم و به دور از حقیقت و عوام پسند, به وجود می آید و مردمان معتقد را از سرچشمه زلال اسلام ناب و راستین به دور می کنند و در باتلاق خرافات فرومی برند.

3. پیامد ناگوار این کتابها و عقاید برگرفته از حکایت و خواب, جوی را به وجود می آورد که اهل تعقل و اندیشه را به عقائد شیعه بدبین می کند و زمینه انحرافهای فکری را فراهم می آورد و در نتیجه, مخالفان تشیع, امکان رشد و گسترش می یابند و عقاید ناصواب عوام و عوام زدگان به نام تشیع ثبت و به دیگران انتقال می یابد و یک عقیده ای که در اصلِ آن , تمام فرق اسلامی توافق دارند, به گونه ای مطرح می شود که فرسنگها با اسلام فاصله دارد و میدان دفاع را بر اندیشه وران اسلامی و درست اندیشان و مصلحان, تنگ می کند.

اینها همه باعث شد که ما این موضوع را از نظر ادله; روایات بررسی کنیم و بدون توجه به داستانها و افسانه ها, در این باره به قضاوت بنشینیم; زیرا بیشتر داستانها, مربوط به مردم عادی و عوام است که معمولاً, عده ای از آنان ادعایی نداشته اند. امّا متأسفانه, امروزه گروهی در لباس اهل علم و به ظاهر غیرعوام, عوامانه می اندیشند و برخلاف علمای گذشته که شهرت به فیض دیدار یافته اند و خود به هیچ وجه چنین ادعایی نکرده اند, اینان داستانها از ملاقات و مکاشفات خود نقل کرده اند که برابر توقیع شریف, باید آنان را (کذّاب مفتر) دانست.

از این روی, بحث ارتباط با امام زمان و مشاهده حضرت را با مروری به غیبت صغری, می آغازیم و در دوران غیبت کبری, به ادله موافق و مخالف ارتباط می پردازیم و در پایان نیز, نگاهی به داستانهایی که در این باره وجود دارد می افکنیم و به نتیجه گیری می پردازیم.

و به زودی از شیعیان من می آیند کسانی که ادعای مشاهده خواهند کرد. آگاه باشید, هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه, ادعای مشاهده کند, او, دروغگوی افتراء زننده است

دیدار حضرت حجت (عج) در دوران غیب صغری

دوران زندگانی امام زمان (عج) را به دو دوره تقسیم کرده اند: غیبت صغری و غیبت کبری.

بزرگانی مانند شیخ مفید, غیبت صغری را از تولد, تا آغاز غیبت کبری می دانند2. بیشتر علمای شیعه, دوران غیبت صغری را از زمان امامت حضرت, پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) دانسته اند3. در نتیجه, دوران غیبت صغری, 74 و یا 69 سال است.

تولد حضرت, بنابر مصالحی, پنهان نگاه داشته می شد, تا از خطری که از سوی دستگاه حاکم متوجه آن حضرت بود, در امان بماند.

آن حضرت, همچون موسی, پنهانی پا به عرصه هستی گذارد و مأموران حکومتی, با این که مراقبتهای زیادی انجام می دادند, از تولد حضرت, آگاه نشدند4.

امام عصر, در 15 شعبان 255هـ.ق. متولد شد و در 260, به امامت رسید. بی گمان, در این دو برهه, گروهی آن حضرت را دیده اند.

 

1. دوران امامت امام حسن عسکری(ع) :

در زمان حیات امام حسن(ع), گروهی از یاران خاص و شیعیان, موفق به زیارت امام زمان شدند و جانشین امام خویش را, شناسایی کردند, تا در آینده گرفتار انحراف نگردند.

شیخ مفید می نویسد: (گروهی از یاران ابومحمد حسن بن علی بن محمد (ع) جانشین ایشان را در زمان حیات آن بزرگوار,

امام زمان علیه السلام

دیده اند. اینان, از یاران آن حضرت و خواص ایشان بودند و واسطه امام زمان و شیعیان. در مدت طولانی غیبت, مسائل دینی, از سوی آنان به مردم می رسید و از سوی آنان, پاسخ سؤالها داده می شد و آنان, حقوق و وجوهی که نزد مردم بود, می گرفتند. آن جماعت را حسن بن علی(ع) عادل می دانسته و به عنوان امین, به کارهای خود گمارده بود و نظارت بر املاک و انسجام کارها را به آنان و انهاده بود. آنان, با اسم و نسب مشخص بودند, مانند: ابوعمرو عثمان بن سعید سمان و فرزندش ابوجعفر محمدبن عثمان و فرزندان رحبا از نصیبین و فرزندان سعید و فرزندان مهزیار در اهواز و فرزندان رکولی در کوفه و فرزندان نوبخت در بغداد و گروهی از مردم قزوین, قم و دیگر شهرهای جبل [آذربایجان و همدان] که نزد امامیه و زیدیه به این افتخار شهرت یافته اند و نزد گروه زیادی از عامه, به این امر معروف شده اند, در حالی که آنان صاحب خرد و امانت, مطمئن و دارای درایت, فهم, دانش و هوشیاری بوده اند. سلطان نیز آنان را بزرگ می داشت و به خاطر امانتداری و شهرت به عدالت, تعظیم می کرد… این دیدار توسط آنان از آن جهت انجام گرفت که حال و اعتقاد آنان نهان بود و از سلامتی نظر و درستی تدبیر برخوردار بودن5.)

بنابراین, دیدار حضرت در زمان امام حسن, امری ضرور می نموده و افراد موثق و مطمئن, به این افتخار نائل شده اند که امام خود را ببینند و به دیگران معرفی کنند و از فرقه گرایی دامن برگیرند.

 

2. امامت حضرت حجت (عج) :

با شهادت امام حسن عسکری (ع), درباره جانشین آن حضرت, بین شیعیان اختلاف فراوانی بروز کرد, به گونه ای که برخی نوشته اند: شیعیان به چهارده گروه تقسیم شدند6 و بنابه قول مسعودی, تعداد فرقه ها, به بیست گروه رسید 7. این اختلاف, ناشی از غیبت حضرت و داعیه امامت توسط جعفر کذّاب بود. با درگذشت جعفر در سال 271 و تلاش شیعیان و کسانی که حضرت را در دوران حیات امام حسن(ع) دیده بودند, کم کم اختلافات فروکش کرد و به تدریج این گروها از بین رفتند, به گونه ای که شیخ مفید, پس از نقل عقائد چهارده گروه, و به نقد کشیدن عقیده سیزده گروه غیرمعروف می نویسد:

(در این سال (373) و در زمان ما, دیگر اثری از این گروه ها باقی نمانده و همه از بین رفته اند.) 8

در این مقطع تاریخی, تا آغاز غیبت کبری, گروهی با آن حضرت دیدار داشته اند که شیخ صدوق, اسامی آنان را ذکر کرده است. 9

با شهادت امام حسن عسکری (ع), درباره جانشین آن حضرت, بین شیعیان اختلاف فراوانی بروز کرد, به گونه ای که برخی نوشته اند: شیعیان به چهارده گروه تقسیم شدند6 و بنابه قول مسعودی, تعداد فرقه ها, به بیست گروه رسید این اختلاف, ناشی از غیبت حضرت و داعیه امامت توسط جعفر کذّاب بود

شیعیان, از مناطق گوناگون جهان اسلام, برای درک حضور حضرت, به عراق و حجاز سفر می کرده اند. گروهی موفق به دیدار حضرت حجت(عج) می شدند و گروهی نیز, با رسیدن به محضر نمایندگان ویژه حضرت, یقین به وجود مبارک امام پیدا می کردند و وجوهاتی را که برای امام آورده بودند, به نمایندگان ایشان می دادند. و در مواردی, افراد مدتها تلاش می کردند, تا نمایندگان راستین را از مدعیان دروغین نیابت, تشخیص دهند.

امام زمان ،دیدار ، تشرف ،طلبه ،استاد

در این زمان, ارتباط با حضرت, معمولاً از طریق نایبان خاص, برقرار می شد. آنان, پرسشهای شیعیان را به خدمت حضرت ارسال می داشتند و پاسخهای دریافتی را به پرسش کنندگان باز می گرداندند. افراد موثقی, مانند: ابوالحسین محمدبن جعفر اسدی, مستقیماً توقیع دریافت می کرد10. در آن زمان, مدعیان نیابت نیز, کم نبودند, مانند: شریعی, محمدبن نصیر نمیری, احمدبن هلال کرخی و شلمغانی که توقیعات فراوانی در لعن و طرد آنان وارد شد11. در این دوره چهار نفر نیابت خاص حضرت را به عهده داشتند که هر یک, پس از فوت دیگری این وظیفه مهم و خطیر را به انجام رساندند:

1. ابوعمرو عثمان بن سعید عُمری. وی از نمایندگان امام علی النقی و امام حسن عسکری(ع) و مورد اطمینان بود. احتمال می رود در سال 265 فوت کرده است. 12

2. ابوجعفر محمدبن عثمان بن سعید عمری (م: جمادی الاولی 305) 13

3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (م: شعبان سال 326) 14

4. ابوالحسن علی بن محمد سمری (م: شعبان 329) 15

این دوره همه شیعیان به گونه مستقیم, نمی توانستند با امام خویش ارتباط برقرار کنند.

غیبت صغری, زمینه ای بود برای آغاز غیبت کبری و حلّ مشکلات اجتماعی و دینی توسط عالمان و دانشمندان دینی.

از این روی مشاهده می شود که حضرت حجت(عج) در پاسخ به پرسشهای اسحق بن یعقوب, مردم را در حوادث واقعه به علماء و راویان حدیث ارجاع می دهد:

(اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا) 16

این نکته در خور درنگ و دقت است که این توقیع, در زمان نیابت نایب دوم, ابوجعفر محمدبن عثمان صادر شده که دست کم, 24 سال تا غیبت کبری فاصله داشته است.

ابوالقاسم حسین بن روح, سومین نایب حضرت, زمانی که کتاب خود را به نام (تأدیب) می نگارد برای اطمینان از درستی کتاب, آن را برای فقهاء و شیعیان در قم می فرستد و می نویسد:

(انظروا فی هذا الکتاب وانظروا فیه شئ یخالفکم.)

در این کتاب بنگرید و توجه کنید آیا چیزی مخالف دیدگاههای شماست.

آنان در پاسخ می نویسند: (تمام کتاب صحیح است و فقط یک موردِ مخالف و شاذ در آن موجود است)17

حسین بن روح, می توانست کتاب را خدمت امام عصر(عج) عرضه کند, ولی چنین نکرد و آن را برای علمای قم فرستاد و با این کار, روش پسندیده ای را پی ریخت, تا شیعیان, خود به حل مشکلات علمی خویش بپردازند.

این دوره, با مرگ آخرین سفیر امام عصر, ابوالحسن سمری در شعبان 329, به پایان می رسد و در پاسخ به این سؤال که نایب بعد از شما کیست؟ می گوید:

(خدا را فرمانی است که خود به انجام می رساند.)

شش روز پیش از مرگ وی توقیعی صادر می شود مبنی بر این که کسی را به عنوان جانشین خود برنگزیند و در پایان آن آمده است: (و به زودی از شیعیان من می آیند کسانی که ادعای مشاهده خواهند کرد. آگاه باشید, هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه, ادعای مشاهده کند, او, دروغگوی افتراء زننده است). 18

این آخرین پیام و سخنی است که از جانب حضرت, صادر شده و توسط نایب ویژه ایشان, به ما رسیده است.

 

منبع: سایت فهیم

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان


1. برای این که عقیده بزرگان شیعه در این موضوع روشن شود, مسأله 18 (جوابات المسائل المیافارقیات) سید مرتضی را در این جا می آوریم:

از سید مرتضی سؤال شده که در روایت آمده: سرور ما, رسول خدا و مولای ما, امیرالمؤمنین, علیهما السلام, نزد هر محتضری حاضر می شود (بحارالانوار, ج88/6).

ایشان پاسخ می دهد: این مطلب, روایت شده و به محتضر, به خاطر این که اهل ایمان است, بشارت داده می شود:

(فکأنّه یراهما وکأنهما حاضران عنده… فکیف یجوزان یکون شخصان یحضران علی سبیل المحاورة والحلول فی الشرق والغرب عند کل محتضر وذلک محال.)

گویا, محتضر آنان را می بیند و گویا نزد او حاضر می شوند… پس چگونه ممکن است که دو شخص, به گفت وگو و حلول, در شرق و غرب عالم, نزد هر محتضری حاضر شوند, این محال است.

رسائل الشریف المرتضی, ج280/1, دارالقرآن; جواهر الفقه258/, انتشارات اسلامی, وابسته به جامعه مدرسین.

2. (ارشاد), شیخ مفید, ج340/2, مؤسسه آل البیت.

3. (اعلام الوری), امین الاسلام طبرسی 416/, دارالمعرفة, بیروت; (کشف الغمه) علی بن عیسی اربلی, ج320/3, دارالکتاب الاسلامی, بیروت; (مرآة العقول) علامه مجلسی, ج52/4. دارالکتب الاسلامیة, تهران.

4. (الفصول المختاره), شیخ مفید 328/, کنگره هزاره شیخ مفید; (بحارالانوار) علامه مجلسی50 / 504, مؤسسة الوفاء, بیروت.

5 . (المسائل العشرة فی الغیبة) شیخ مفید, کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.

6. (فرق الشیعه), نوبختی, ترجمه جواد مشکور 139/, علمی و فرهنگی, تهران; (المقامات و الفرق), عبدالله اشعری تحقیق محمد جواد مشکور 102/. در این کتاب پانزده گروه ذکر شده است.

7. (مروج الذهب) مسعودی, ج199/4 دارالمعرفة, بیروت; (بحارالانوار), ج336/50.

8. (الفصول المختاره) شیخ مفید 321/.

9. (کما ل الدین و تمام النعمه) شیخ صدوق, تحقیق علی اکبر غفاری/ 434, انتشارات اسلامی, وابسته به جامعه مدرسین; (اعلام الوری) امین الاسلام طبرسی 425/.

10. (کتاب الغیبة), شیخ طوسی 415/, 417, مؤسسة المعارف الاسلامیة, قم.

11. (همان مدرک) 397 ـ 412.

12. (تاریخ الغیبة الصغری), سید محمد صدر, 404/ دارالمعارف للمطبوعات, بیروت. زمان مرگ عثمان بن سعید مشخص نیست و آنچه در این کتاب آمده, حدسی است.

13. (کتاب الغیبة) شیخ طوسی 366/.

14. (همان مدرک) 386/.

15. (همان مدرک) 394/.

16. (همان مدرک) 291/; (کمال الدین و تمام النعمه) 484/; (وسائل الشیعه), ج101/18.

17. (همان مدرک) 390/.

18. (کمال الدین و تمام النعمه) 516

 منبع : تبیان و منبع عکس ها : یاس زهرا و ظهور