پدرم امام (ره)
کـارنـامه نــور (زندگینامه امام خمینی)
فصل اول از ولادت تا وفات
5 . تشکیل خانواده ( ادامه ی بخش پانزدهم )
آنچه بعدها از زبان این همسر شایسته درباره امام گفته و شنیده شد، زیباترین بخشهای حیات امام است؛ زیرا زنان، شفافترین آینههای مرداناند و هر مردی را بیش از همه همسر و اهل بیت او میشناسند: اهل البیت ادری بما فی البیت. ادب، متانت، صداقت، و فداکاری روح اللّه، چنان در دل "قدس ایران" کارگر افتاد که پس از مدتی کوتاه، تهران و همه رفاه و تمکنی که در آنجا داشتند، فراموش کرد و یکسره دل به همسر جوان و فرزانهاش بست. این همسر فداکار، بار سنگین بیت امام را سالها بر دوش کشید و امام را در غربت و حبس و خطر یاری وفادار بود. در تمام این سالها ـ به اعتراف همسر ـ حتی یک جمله که در آن فرمانی و یا عتابی باشد، میان آنها ردّ و بدل نشد و او خود میگوید:
اگر میخواستم لب حوض روسری بچه را بشویم، می آمدند میگفتند بلند شو تو نباید بشویی. من پشت سر او، اتاق را جارو میکردم. وقتی او نبود لباس بچه را میشستم...21
ادامه دارد ...
منبع متن : تبیان ... منبع عکس ها : سایت شهید آوینی و پرشین وی