دل بی تاب من آروم و قرار نداره ...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
آقا دلم شبیه بچه ها شده .... گریه می کنه ? بی تابی می کنه و قهر می کنه ... میگه من بابام رو می خوام
پیش بابا رضا تا نبریم آروم نمیگیرم !!! میگم میریم بزا بابا دعوت کنه
می گه اگه ما رو دوست داشت زودتر از اینها دعوتمون می کرد
می گم دوست داره ولی .........
اشک هام امانم نمی دهند تا بگویم : دوست داره ولی ما اونو دوست نداریم که با اعمالمون نمی خوایم دعوتمون کنه
با دیدن اشک هام گفت : بابا رو ح ا... رو دیدم شیفته اش شدم . بابا سید علی ( حضرت آقا خامنه ای ) رو دیدم تو ذهنم جاودان شد از بودن پیش بابارضا (ع) و بابا حسین (ع) هم که سیر نمی شم . حس و حال عمو ابولفضل هم که یه چیز دیگه اس .تاحالا تو خونه خدا و پیامبر مهربونمون (ص) و ..... هم که نرفته ام اما روحم تشنه ی دیدن امام آخره .............. یا مهدی (عج) ادرکنی
گفتم : یا امام رضا (ع) آقای ما یزار کمی آروم بگیره و بهانه نگیره هر چند که روحش تشنه است ......
بطلب بطلب بطلب
منبع عکس : توکا ..... حق استفاده فقط با ذکر منبع ? آزاد است