السلام علیک یا امام حسین (ع)
منبع : پرشین گرافیک
منبع : پرشین گرافیک
آ
دم هـا بــرای هــم سـنگ تمـام مـی گـذارند آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند. اما نه وقتی که در میانشان هستی، نه... آنجا که در میان خاک خوابیدی؛ "سنگ تمام" را می گذارند و می روند ...!
کافیسـت سـر بــه زیــر باشـی گرگ شده اند اینروزها ... کافی است سر به زیر باشی با بره اشتباهت میگیرند خیز برمیدارند برای دریدنت ...
در پی دلیـلی اســت که ببخشـد ما را خالق من "بهشتی" دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛ و "دوزخی" دارد، به گمانم کوچک و بعید؛ و در پی دلیلیست که ببخشد ما را ... "دکتر علی شریعتی"
معــجزه ... خدایا من اینجا دلم سخت معجزه میخواهد و تو انگار معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مبادا ...!
گول دنـــیا را مخــور ... گول دنیا را مخور...! ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند بره های این حوالی گرگ ها را میدرند سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند ...
یادمـان باشــد ... یادمان باشد! هر پس موندهای که من زمین میندازم قامت یه نفرو خم میکنه ...
لنــگه هــای چــوبــی درب حیــاطمـان لنگه های چوبی درب حیاطمان؛ گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند؛ ولی خوش به حالشان که لنگه ی هم اند.
مــا دیگــر فقــیر نیســتیم خداروشکر ما دیگر فقیر نیستیم دیروز پزشک روستا گفت: چشمان پدرم پر از آب مروارید است!
آهسـته رد شـو اگـر امـشب هم از حوالی دلم گذشتـی، آهسته رد شو غم را با هزار بدبختی خوابانده ام... خوشبخـتی یافتـنی نیســت...
خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است. از زندگی لذت ببرید حتی اگر چیز با ارزشی را از دست داده اید...
دیروز پشت خاکریز بودیم و امروز در پناه میز! دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد...
منبع : جام نیوز
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،تابستان که از راه میرسد، میوهها هم یکی یکی رسیده میشوند. ما همیشه عادت کردهایم میوهها را به شکل معمول همیشگی مصرف کنیم در حالی که شاید بد نباشد نوع دیگری از مواد غذایی را که با میوهها تهیه میشود نیز بشناسیم و طعم آنها را امتحان کنیم. سالاد میوههای تابستانی یکی از این مواد است که بویژه در روزهای گرم تابستان حسابی دلنشین و لذتبخش خواهد بود.
مواد لازم
هندوانه خرد شده چهار پیمانه، توتفرنگی برش داده شده دو پیمانه، دو عدد هلو و شلیل متوسط که باید خرد شود، انگور بیدانه خرد شده، آبلیموی تازه، نعناع تازه خرد شده یک چهارم پیمانه و یک قاشق غذاخوری عسل.
طرز تهیه
ابتدا باید هندوانه، توتفرنگی، هلو، گلابی، شلیل و انگور را داخل کاسهای با هم مخلوط کنید. سپس آبلیموی تازه، نعنا و عسل را هم در ظرف کوچکی همراه با هم بزنید تا مخلوط شود. حالا این مخلوط را روی میوهها بریزید و بگذارید قبل از مصرف به مدت یک ساعت داخل یخچال بماند.
***
مواد لازم
طالبی پوستکنده و تکهتکه شده یک لیوان، سیب قرمز دو عدد که باید به نازکی برش داده شود، انگور قرمز یک پیمانه، آب پرتقال یک پیمانه و پودر نارگیل.
طرز تهیه
برای درست کردن این سالاد میوه حدود نیمی از طالبیها را که در قطعات مکعب شکل خرد کردهاید، ته ظرف گودی بریزید. حالا نیمی از سیبهای برش داده شده را روی طالبیها ریخته و پس از آن هم نصف انگورها را به آن اضافه کنید. نیمی از آب پرتقال را ? روی میوهها بریزید.
سپس یک بار دیگر همین مراحل را تکرار کنید و میوهها را به همین ترتیب روی هم بچینید تا تمام شود. اگر از طعم نارگیل خوشتان میآید، میتوانید با توجه به ذائقه خود مقداری پودر نارگیل هم روی سالاد میوه بریزید و آن را میل کنید.
در میان همه پیغمبران جهان، پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله یگانه پیغمبری است که تاریخ کاملا مشخصی دارد. در این میان به پاره ای از سوابق درخشان آن رسول گرامی اشاره ای مختصر می نماییم.
یکی از سوابق بسیار مشخص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله این است که در همه آن چهل سال قبل از بعثت، و بلکه در همه عمرش، از اول کودکی تا آخر، در محیط آلوده حجاز که فقط و فقط محیط بت پرستی بود، هرگز بتی را سجده نکرد . این، یکی از مشخصات ایشان است. و اگر یک بار کوچکترین تواضعی در مقابل بتی کرده بود، در دورهای که با بتها مبارزه می کرد به او می گفتند : تو خودت بودی که یک روز آمدی اینجا مقابل لات و هبل تواضع کردی .
نه تنها بتی را سجده نکرد، بلکه در تمام دوران کودکی و جوانی، در مکه که شهر لهو و لعب بود، به این امور آلوده نشد. مرکز عیش و نوش اعیان و اشراف همین شهر بود. انواع لهو و لعبها، شرابخواریها، نواختنها، رقاصیها، به طوری که می رفتند کنیزهای سپید و زیبا را از روم، از همین شام و سوریه می خریدند و می آمدند در مکه به اصطلاح عشرتکده درست می کردند و از این عشرتکدهها استفاده مالی می کردند که یکی از چیزهایی که قرآن به خاطر آن سخت به اینها میتازد، همین است.(نور: 33)
پیغمبر صلی الله علیه وآله در تمام عمرش هرگز در هیچ مجلسی از این مجالس دائر مکه شرکت نکرد .
دیگر سابقه درخشان پیغمبر صلی الله علیه وآله در دوران قبل از رسالت، صداقت و امانت و عقل و فطانت اوست. همگان به صداقت و امانت آن حضرت اعتماد فراوان داشتند و در بسیاری از کارها به عقل او اتکا داشتند.
بنا بر عنایت ازلی، برای آنکه آیت بودن قرآن کریم و وحی بودن آن کتاب عظیم آسمانی بیشتر روشن شود، آن را با این همه معارف در باب مبدا، معاد، انسان، اخلاق، قانون، قصص، عبرتها، مواع1 و با آن همه لطف و زیبایی و فصاحت، بر زبان بنده ای از بندگانش جاری کرد که یتیم، فقیر، چوپان، صحراگرد و درس ناخوانده و مکتب نادیده بود
حتى هنگامى که سیلى از کوههاى مکّه سرازیر شد و کعبه را آسیب رسانید، در بازسازى کعبه میان قبایل چهارگانه مکّه، اختلافى رخ داد و هر رئیسى مى گفت: افتخار نصب «حجر الأسود» باید نصیب من گردد. در این لحظه مردى پیشنهاد کرد اختیار این کار را به دست کسى بسپارید که قبل از همه از یکى از درهاى مسجد الحرام وارد شود. در این انتظار به سر مى بردند که پیامبر صلی الله علیه وآله وارد شد و صداى همه به رضایت بلند شد. گفتند: این مرد امین است و هرچه بگوید مورد قبول ما است. او دستور داد پارچه اى آوردند، سنگ را در میان پارچه نهاد و به هریک از سران چهارگانه دستور داد یکى از گوشه هاى پارچه را بگیرند و به پاى دیوار کعبه بیاورند. آنگاه خود با دست خود «حجر» را بر جایش نصب کرد و از این طریق از یک خونریزى جلوگیرى نمود(تاریخ الخمیس: 1/258)
بررسى زندگانى پیامبر صلی الله علیه وآله قبل از بعثت گواهى بر صدق و راستگویى او در ادعاى نبوّت، مى دهد. زیرا این مرد چهل سال در میان مردم به درستى و پاکى معروف بود تا آنجا که او را «محمّد امین» نامیدند.
یکی دیگر از سوابق پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله این است که « امّی » بود، یعنی مکتب نرفته و درس نخوانده بود که در قرآن هم از این نکته یاد شده است.( اعراف: 156 - 157) امّی یعنی کسی که به حالت مادرزادی از لحاظ اطلاع بر نوشته ها و معلومات بشری باقی مانده است ، و یا منسوب به " امت "است، یعنی کسی که به عادت اکثریت مردم است، زیرا اکثریت توده، امّی بودند و خط و نوشتن نمی دانستند و تنها عده کمی می دانستند. درباره درس ناخواندگی و آشنا نبودن رسول اکرم صلی الله علیه وآله قبل از رسالت با خواندن و نوشتن، همواره وحدت نظر میان همه مفسران بلکه میان جمیع علمای اسلام وجود داشته است.
همچنین از مجموع قراین به دست میآید که رسول اکرم صلی الله علیه وآله در دوره رسالت نیز نه خواند و نه نوشت: «و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لاتخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون»(عنکبوت: 48)؛ تو پیش از نزول قرآن هیچ نوشته ای را نمی خواندی و با دست راست خود (که وسیله نوشتن است) نمی نوشتی و اگر قبلا میخواندی و مینوشتی ، یاوه گویان، شک و تهمت به وجود می آوردند .
این آیه صراحت دارد که پیغمبر صلی الله علیه وآله قبل از رسالت نه می خوانده و نه می نوشته است .
ما در یک جا نمی بینیم که رسول خدا صلی الله علیه وآله خودش یک سطر نوشته باشد. قطعا اگر یک سطر نوشته از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله باقی میماند، مسلمانان به عنوان تیمّن و تبرک و بزرگترین افتخار برای خود و خاندان خود آن را نگهداری می کردند، همچنانکه درباره حضرت ائمه اطهار علیهم السلام چنین جریانها زیاد میبینیم، که قسمتی از خطوط آن بزرگواران سالها بلکه قرنها در خاندان خودشان یا در خاندان شیعیان محفوظ مانده است. چگونه ممکن است که رسول خدا صلی الله علیه وآله حداقل یک سطر نوشته باشد و با آن عنایت عجیب مسلمین به حفظ آثار - خصوصا آثار متبرکه - باقی نمانده باشد ؟ !
بررسى زندگانى پیامبر صلی الله علیه وآله قبل از بعثت گواهى بر صدق و راستگویى او در ادعاى نبوّت، مى دهد. زیرا این مرد چهل سال در میان مردم به درستى و پاکى معروف بود تا آنجا که او را «محمّد امین» نامیدند
در تاریخ زندگی رسول اکرم صلی الله علیه وآله جریانهایی پیش آمده که روشن میکند آن حضرت حتی در دوره مدینه نه میخوانده و نه می نوشته است. در میان همه آنها حادثه حدیبیه به علت حساسیت خاص تاریخی از همه معروفتر است و با آنکه نقلهای تاریخی و حدیثی اختلافاتی با یکدیگر دارند، باز هم تا حدود زیادی به روشن شدن مطلب کمک میکند .صورت پیمان صلح را پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله املا میکرد و امام علی علیه السلام می نوشت.
بنابراین رسول اکرم صلی الله علیه وآله به شهادت قرآن و به حکم تاریخ قطعی که هم از طریق شیعه است و هم از طریق اهل سنت، لوح ضمیرش از تعلّم از بشر پاک بوده است. او انسانی است که جز مکتب تعلیم الهی مکتبی ندیده و جز از حق دانشی نیاموخته است. او گلی است که جز دست باغبان ازل دست دیگری در پرورشش دخالت نداشته است.
چنانکه امام رضا علیه السلام در مناظره خویش با ارباب ادیان خطاب به راس الجالوت فرمود:
« از جمله دلایل صدق این پیامبر این است که شخصی بود یتیم، تهیدست، چوپان، مزدکار، هیچ کتابی نخوانده و نزد هیچ استادی نرفته بود. کتابی آورد که در آن حکایت پیامبران و خبر گذشتگان و آیندگان هست » (عیون اخبار الرضا (چاپ سنگی): 94)
آری، بنا بر عنایت ازلی، برای آنکه آیت بودن قرآن کریم و وحی بودن آن کتاب عظیم آسمانی بیشتر روشن شود، آن را با این همه معارف در باب مبدا، معاد، انسان، اخلاق، قانون، قصص، عبرتها، مواع1 و با آن همه لطف و زیبایی و فصاحت، بر زبان بنده ای از بندگانش جاری کرد که یتیم، فقیر، چوپان، صحراگرد و درس ناخوانده و مکتب نادیده بود.
ابوالفضل صالح صدر
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منابع:
پیامبر امّی، شهید آیت الله مرتضی مطهری.
سیری در سیره نبوی، شهید آیت الله مرتضی مطهری.
اصول عقاید اسلامى و نگاهى به زندگانى پیشوایان معصوم علیهم السلام، آیة اللّه جعفر سبحانى.
مسیح از پیامبر موعود میگوید
بر خلاف تصور گروهى، راه شناسایى پیامبران واقعى منحصر به این نیست که مدعى نبوت، داراى معجزه باشد، بلکه همان طور که معجزه مى تواند ما را به صدق گفتار مدعى نبوت رهبرى کند و موجب مى شود پیامبران واقعى را از مدعیان دروغین تشخیص دهیم، هم چنین گواهى پیامبران پیشین در مورد فرد بعدى، یکى از راه هاى شناسایى پیامبران است.
قرآن مدعى است که حضرت مسیح ـ که نبوت وى با دلایل قاطع ثابت شده است ـ با صراحت و قاطعیت کامل، از آمدن پیامبرى به نام احمد خبر داده است. ولى ملت لجوج بنى اسرائیل، پس از شناسایى آن نبى موعود ـ آن هم از روى علایم و مشخصاتى که حضرت مسیح در اختیار آنان گذارده بود، به تکذیب او برخاسته و دلایل و معجزات او را ـ که به تنهایى با قطع نظر از گواهى مسیح، مى تواند صدق ادعاى او باشند ـ سحر و جادو خواندند و شعور باطنى خود را نادیده گرفتند.
در قرآن مجید می خوانیم که حضرت مسیح به آمدن پیامبر پس از خود به نام «احمد» که پیامبر اسلام است گزارش داده است:
«... وَ إِذْ قَالَ عِیسىَ ابْنُ مَرْیمََ یَبَنىِ إِسْرَءِیلَ إِنىِّ رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکمُ مُّصَدِّقًا لِّمَا بَینَْ یَدَىَّ مِنَ التَّوْرَئةِ وَ مُبَشِّرَا بِرَسُولٍ یَأْتىِ مِن بَعْدِى اسمُْهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُواْ هَذَا سِحْرٌ مُّبِین؛
و عیسى بن مریم گفت: اى بنى اسرائیل، من پیامبر خدا بر شما هستم. توراتى را که پیش از من بوده است تصدیق مىکنم، و به پیامبرى که بعد از من مى آید و نامش احمد است، بشارتتان مىدهم. چون آن پیامبر با آیات روشن خود آمد، گفتند: این جادویى است آشکار » (صف: 6)
محققان اسلامی می گویند بشارتی که این آیه از حضرت مسیح نقل می کند، در انجیل یوحنا در باب های 14 و 15 و 16 وارد شده است و حضرت مسیح به نقل انجیل «یوحنا» از آمدن شخصی پس از خود به نام «فارقلیط» خبر داده است و قراین زیادی گواهی می دهد که مقصود از آن پیامبر اسلام می باشد و ما برای روشن شدن مطلب ناچاریم متون آیات را با تعیین باب و شماره آن، نقل نماییم.
در انجیل یوحنا(لندن 1837م)، باب14، آیه 15ـ17، می خوانیم:
«اگر شما مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدر خواهم خواست تا «فارقلیط» دیگرى به شما بدهد، تا ابد با شما خواهد ماند. او روح حق و راستى است که جهان نمى تواند او را قبول کند; زیرا که او نمى بیند و نمى شناسد، امّا شما او را مى شناسید، زیرا که نزد شما مى ماند و در شما خواهد بود».
از برخى تواریخ مسیحى استفاده مى شود که پیش از اسلام در میان علما و مفسران انجیل مسلم بود که «فارقلیط» همان پیامبر موعود است. حتی سران سیاسى و روحانى جهان مسیحیت همچون زمامدار حبشه و قیصر روم که در روزهاى بعثت پیامبر اسلام همگى در انتظار پیامبر موعود انجیل بودند، به نبوت پیامبر اسلام گواهى دادند
و در همان باب، آیه 25ـ 26:
«من این سخن ها را به شما گفته ام وقتى که با شما بودم، لکن آن «فارقلیط» که پدر او را به اسم من خواهد فرستاد، همان، شما را هر چیز خواهد آموخت و هر چیز من به شما گفته ام به یاد شما خواهد آورد».
همچنین در باب 15، آیه 26 آمده است:
«چون آن فارقلیط که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، روح راستى که از طرف پدر مى آید درباره من شهادت خواهد داد».
چنانچه در باب 26، آیه 7ـ 15 می خوانیم:
«راست مى گویم که شما را مفید است که من بروم. اگر من نروم آن فارقلیط نزد شما نخواهد آمد. امّا اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد. او چون بیاید، جهانیان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت: به گناه، زیرا که به من ایمان نمى آورند; به صدق، زیرا که نزد پدر خود مى روم و شما مرا دیگر نمى بینید; به انصاف، زیرا که بر رئیس این جهان حکم جارى شده است، و دیگر چیزهایى بسیار دارم که به شما بگویم، لکن حالا نمى توانید متحمل شوید، امّا چون او بیاید او شما را به تمامى راستى ارشاد خواهد کرد; زیرا او از پیش خود سخن نخواهد گفت، بلکه هر آن چه مى شنود خواهد گفت و شما را به آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهید نمود; زیرا که او آن چه از آنِ من است خواهد یافت و شما را خبر خواهد داد. هر چه از آن پدر است از من است. از این جهت گفتم که آن چه آنِ من است، مى گیرد و به شما خبر مى دهد».
«فارقلیط» لغت سریانى است که اهل سوریه با آن سخن مى گفتند، و در انجیل هایى که به زبان سریانى نوشته شده این لفظ به کار رفته است و دانشمندان اسلامى و مفسران انجیل اتفاق دارند که این لف1 معرب لفظ یونانى است که انجیل یوحنا به آن زبان نوشته شده است. در این رابطه، مطلب قابل توجهى را که دائرة المعارف بزرگ فرانسه (ج23، ص 4174) در این باره دارد از نظر خوانندگان مى گذرانیم:
«محمد م?سس دین اسلام و فرستاده خدا و خاتم پیامبران است، کلمه محمّد به معنى بسیار حمد شده است و از ریشه مصدر «حمد»، که به معناى تمجید و تجلیل است، مشتق گردیده. بر حسب تصادف عجیب نام دیگرى، که از همان ریشه حمد است مترادف کامل لفظ محمد مى باشد و آن احمد است که احتمال قوى مى رود عیسویان عربستان آن لفظ را براى تعیین فارقلیط به کار مى بردند. احمد، یعنى بسیار ستوده شده و بسیار مجلل، ترجمه لفظ پاراکلیتوس است که اشتباهاً لفظ پریکلیویس را جاى آن گذاردند. به این ترتیب نویسندگان مذهبى مسلمان مکرر گوشزد کرده اند که مراد از این لفظ، بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز به طور علنى در آیه شگفت انگیز سوره صف به این موضوع اشاره مى کند».
با این حال هیچ بعید نیست که حضرت مسیح عیناً نام آن کسى را که از آمدن او بشارت داده است به زبان جارى کرده; مثلاً گفته باشد احمد، ولى نویسنده انجیل چهارم، که این بشارت در آن وجود دارد، روى سلیقه خود آن را به یکى از دو لفظ یونانى ترجمه کرده است در صورتى که نباید عَلَم و نام اشخاص ترجمه گردد، بلکه باید به همان حال در ترجمه بیاید.
در انجیل هاى فارسى به طور عموم به جاى کلمه فارقلیطا، لفظ تسلى دهنده آمده است و بیشتر مفسران آن را به روح القدس تفسیر نموده اند، اما دلایل و شواهد روشنی و فراوانی وجود دارد که بنا بر آن هرگز نمى توان فارقلیطا را به روح القدس تفسیر نمود. چنانچه، امتیازاتى که حضرت مسیح براى «فارقلیط» قائل شده، و شرایط و نتایجى که براى آمدن او شمرده است، این مطلب را قطعى مى سازد که منظور از «فارقلیط» جز پیامبر موعود نخواهد بود.
از برخى تواریخ مسیحى استفاده مى شود که پیش از اسلام در میان علما و مفسران انجیل مسلم بود که «فارقلیط» همان پیامبر موعود است. حتی سران سیاسى و روحانى جهان مسیحیت همچون زمامدار حبشه و قیصر روم که در روزهاى بعثت پیامبر اسلام همگى در انتظار پیامبر موعود انجیل بودند، به نبوت پیامبر اسلام گواهى دادند.
قرآن مدعى است که حضرت مسیح ـ که نبوت وى با دلایل قاطع ثابت شده است ـ با صراحت و قاطعیت کامل، از آمدن پیامبرى به نام احمد خبر داده است. ولى ملت لجوج بنى اسرائیل، پس از شناسایى آن نبى موعود ـ آن هم از روى علایم و مشخصاتى که حضرت مسیح در اختیار آنان گذارده بود، به تکذیب او برخاسته و دلایل و معجزات او را ـ که به تنهایى با قطع نظر از گواهى مسیح، مى تواند صدق ادعاى او باشند ـ سحر و جادو خواندند و شعور باطنى خود را نادیده گرفتند
در کتاب «یهودا» (از کتاب مقدس)، آیه 14 و 15 می خوانیم: «لکن خنوخ ادریس که هفتم از آدم بود درباره همین اشخاص خبر داده گفت: اینک خداوند با ده هزار از مقدسین خود آمد تا بر همه داوری نماید و جمیع بی دینان را ملزم سازد و بر همه کارهای بی دینی که ایشان کردند و بر تمامی سخنان زشت که گناهکاران بی دین بخلاف او گفتند...»
که ده هزار مقدس فقط با پیامبر اسلام تطبیق میکند که در داستان فتح مکه با او بودند. بخصوص با توجه به این مطلب که این آیه از کتاب یهودا مدتها پس از حضرت عیسی نوشته شده. و از آن جمله در «سفر تثنیه» باب 33 آیه 2 چنین آمده:
«و گفت خدا از کوه سینا آمد و برخاست از سعیر به سوی آنها و درخشید از کوه پاران و آمد با ده هزار مقدس از دست راستش با یک قانون آتشین...».
که طبق تحقیق جغرافیدانان منظور از «پاران» (یا فاران) مکه است، و طبق قرائن و شواهد بسیار، ده هزار مقدس نیز فقط قابل تطبیق با همراهان و یاران پیامبر اسلام است.
در پایان، علاقه مندان را برا اطلاع بیشتر در این زمینه به کتب ذیل و سایر منابع مرتبط ارجاع می دهیم:
انیس الاعلام، تألیف فخرالإسلام.
الرحلة المدرسیة، اثر علامه محمّدجواد بلاغی.
احمد موعود انجیل، نوشته آیة الله جعفر سبحانى.
فرآوری: ابوالفضل صالح صدر
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منابع:
احمد موعود انجیل، اثر آیة الله جعفر سبحانى.
بشارتهای انبیاء الهی و دیگران درباره ظهور رسول خدا، هاشم رسولی محلاتی.
بوی سوختنی می آید عمر یکی پای رایانه دارد می سوزد
منبع : راد اس ام اس
عبــــــای فتاده به خــــاک
کسی کــــه بوسه زند عـــرش، آستانش را قضــــــا به گوشه زندان نهــــد مکــــانش را کسی که روح الامین است طایــــر حرمش هجـــــوم حادثــــه بر هــــــم زد آشیانش را به حبس و بند و شهادت اگر چه راضی شد به جــــــان خریـــــد بلاهای شیعیــــانش را قسم به سجده طولانی اش ز شب تا صبح بسود حلقـــــه زنجیـــــر استخـــــوانش را چو از مدینـــــه پیغمبـــــرش جـــــدا کردند به هـــــم زدند دریغــــــا که خانمـــانش را ز حیله بازی هــــــارون دون نجـــاتش داد بریده بود ز بیـــــداد خـــــود امــــــانش را به جز عبــــــای فتاده به خــــاک در زندان نبینی آن که بجـــــویی اگر نشـــــانش را بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان