سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دارالرضوان

شب آرزو ها

دم غروب کنار شمعدانی های باران خورده وقتی خدا را استشمام کردم، وقتی دیدم چه حال خوبیست او را داشتن، چقدر دل آدم محکم است؛ او را خواستم، خودش را خواستم، داشتنش را خواستم، آرامش آن لحظه های ناب را خواستم.آرامش را برای لحظه هایی خواستم که حیران و سرگردان دنبال گمشده هایمان هستیم و او دستش را گذاشته زیر چانه اش آرام نگاهمان می کند و عمیقا لبخند می زند.وقتی دیدم چه حال خوبیست او را داشتن، آرامش آن لحظه های ناب را خواستم.

 

من امشب ، آرامش آرزو کردم . آرامشی از جنس خودش برای همه مان . 

 

 

 

+امشب ، خدا عجیب دارد دلبری می کند.

نوشته ی ندا بانو از وب این روز های من 


اجابت

تو خود اجابتی

بیا...

تا چاره 

نشدن ها را بیابیم

 

دست خط



حلال شد کپی دست خط ها به محبّت اهل بیت؛ با ذکر صلواتی بر محمّد و آل محمّد

خاکی نشین

این عبارت از انتهای کپی ها حذف نشود