سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دارالرضوان

فرزندان روح الله


 

دلتنگ که بشوی ..



دیگر شده ای ..



دیگر نمیشود کاریش کرد ..



هر چه که خودت را به آن را هم بزنی میبینی ..



انگاری نمیشود ...که نمیشود ..


دلت تنگ شده است .



.بد هم تنگ شده است ......



هی به خودت میگی ..



بابا ....بی خیال .....بذار به زندگیمون برسیم .....

 

بذار دنبال بدبختی هامون باشیم



....اما ....



دلت که تنگ بشه ..دیگه شده ...

 

یادت میافته ...



// یه زمانهایی برای ?گلزار شهداء?‌ بال بال میزدی ...//

 

 

عرشیان 


ماه ماه ها



 

بــاز هـم مـی گــویــم؛

 

ایـنـهـمـه «مـاهـــواره» حــریــف ایـن «مـاهـپــاره» نــمــی شــونـد .



چـون خــداونـد پشـت مـاهِ مــاســت ....




? سلامتیـــش صلواتـــــ

 

 

عرشیان 


ترویج اسلام کلمه ای ...

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگارانبه نقل از ما هستیم ، تلویزیون کلمه که با ادعای ترویج اسلام ناب محمدی در فضای رسانه ای فعالیت می کند از همان روز نخست اقدام به پخش برنامه های تفرقه انگیز نمود به نحوی که تنها چند روز پس از راه اندازی این شبکه ماهواره ی ماهیت پشیبانان این شبکه بر همگان مشخص شد؛ بی شک سران وهابیت که با هدف تفرقه بین تشییع و تسنن فعالیت می کنند گردانندگان اصلی این شبکه هستند.
 
تفسیر غلط و تفرقه افکنی شبکه کلمه (مروج وهابیت)
مجری شبکه کلمه
 در تازه ترین اقدام تفرقه انگیز شبکه ماهواره ای "کلمه"، این رسانه اقدام به تفسیر قرآن کریم نمود که البته با چاشنی تفرقه و انتقام از تشییع همراه بود! مجری تلویزیون کلمه در ناباوری تمام و البته معنادار «یا ایها الذین» را «امام علی (ع)» معنی می نمود.
 
 
در مقالات گذشته نیز بر سوء استفاده شبکه کلمه از پاک ترین مبانی دینی اشاره شد، حال باید سوء استفاده از قرآن کریم و تفسیر به غلط را به جمع اقدامات ضد دینی این شبکه به اصطلاح مروج اسلام اضافه نمود که خود برگ دیگری از اقدامات تفرقه افکنانه وهابیت را ورق خواهد زد.
  
 


پادشاه زیرک

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،

مرد فقیری به شهری وارد شد، هنوز خورشید طلوع نکرده بود و دروازه شهر باز نشده بود. پشت در نشست و منتظر شد، ساعتی بعد در را باز کردند، تا خواست وارد شهر شود، جمعی او را گرفتند و دست بسته به کاخ پادشاهی بردند، هر چه التماس کرد که مگر من چه کار کردم، جوابی نشنید اما در کاخ دید که او را بر تخت سلطنت نشاندند و همه به تعظیم و اکرام او بر خاستند و پوزش طلبیدند. چون علت ماجرا را پرسید! گفتند: «هر سال در چنین روزی، ما پادشاه خویش را این گونه انتخاب می کنیم.» روزی با خود بر اندیشید که داستان پادشاهان پیش را باید جست که چه شدند و کجا رفتند؟ 
طرح رفاقت با مردی ریخت و آن مرد در عالم محبت به او گفت که: « در روزهای آخر سال پادشاه را با کشتی به جزیره ای دور دست می برند که نه در آن جا آبادانی است و نه ساکنی دارد و آن جا رهایش می کنند. بعد همگی بر می گردند و شاهی دیگر را انتخاب می کنند.» محل جزیره را جویا شد و از فردای آن روز داستان زندگی اش دگرگون شد. به کمک آن مرد، به صورت پنهانی غلامان و کنیزانی خرید و پول و وسیله در اختیارشان نهاد تا به جزیره روند و آن جا را آباد کنند. سراها و باغ ها ساخت. هرچه مردم نگریستند دیدند که بر خلاف شاهان پیشین او را به دنیا و تاج و تخت کاری نیست. چون سال تمام شد روزی وزیران به او گفتند: «امروز رسمی است که باید برای صید به دریا برویم.» مرد داستان را فهمید، آماده شد و با شوق به کشتی نشست، اورا به دریا بردند و در آن جزیره رها کردند و بازگشتند، غلامان در آن جزیره او را یافتند و با عزت به سلطنتی دیگر بردند!

ابتکار

یک مورد دیگر، جریان پمپ آب بود. دکتر چمران‏ دستور داد پمپ‏ های خیلی بزرگ آب را روی دو برج بلند کنار کارون جوش دادیم و با این کار، آب‏ رود کارون را شب‏ ها زیر عراقی‏ ها می‏ انداختیم و تانک ‏های آنها در گل فرو می ‏رفت و زمین‏گیر می ‏شدند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، «مومن مجمع اضداد است.» البته سبب معیار دنیوی ما انسان هاست که بین کارهای مومن تضاد و تناقض می بینیم. در دورانی که عرفان با چله نشینی و گوشه گیری تعریف می شد، چمران هم دعای «کمیل» را ترجمه کرد و هم بالاترین دوره های »جنگ چریکی» را دید. کسی که عنوان تز دکتری او «باریکه الکترون در منگترون با کاتد سرد» بود، روزی در کنار امام موسی صدر به یاری فقرای لبنان شتافت و روز دیگر وزیر دفاع امام خمینی بود و هم چون یک سرباز در سوسنگرد جنگید. دکتر رضا امراللهی به 3 ابتکار جالب از شهید عارف مجاهد دکتر چمران در دوران 8 ساله دفاع مقدس اشاره کرده که خواندنی است:




 دکتر چمران واقعا یک نابغه نظامی و علمی بود. ابتکارهای ایشان در جبهه‌ها واقعا شگفت‌انگیز بود. من فقط به دو سه مورد آن‏ اشاره می‏کنم. یکی از آنها، قصه‏ خورشیدی‏ هاست. کارخانه فولادسازی اهواز پر از آهن بود و عراقی‏ ها تا نزدیکی آنجا آمده بودند؛ آقای چمران دستور داد بچه‏ ها آهن‏ها را به طول‏ 180 سانت ببرند و یک گروه صد نفره برای این کار تشکیل داد. بچه‏ های بسیجی و رزمنده، آهن‏ها را به طور خاصی به هم جوش می ‏دادند و پنج شاخه ‏ای‏ ساخته می‏ شد که به آن خورشیدی می‏ گفتند. بچه ‏ها شاید بین 30 تا 50 هزار خورشیدی درست‏ کردند و آنها را در مسیری 15 کیلومتری در محل‏ عبور تانک‏ های عراقی در راه سوسنگرد به اهواز قرار دادند،جایی که عراقی‏ها از آنجا خیلی فشار می ‏آوردند.
با این ابتکار ساده آقای چمران راه‏ عراقی‏ ها بسته شد و دیگر نتوانستند از آن راه جلو بیایند. این خورشیدی‏ ها در شنی تانک‏ ها فرو می‏ رفتند و بدون انفجار آنها را زمین‏ گیر می‏ کردند.

یک مورد دیگر، جریان پمپ آب بود. دکتر چمران‏ دستور داد پمپ‏ های خیلی بزرگ آب را روی دو برج بلند کنار کارون جوش دادیم و با این کار، آب‏ رود کارون را شب‏ ها زیر عراقی‏ ها می‏ انداختیم و تانک ‏های آنها در گل فرو می ‏رفت و زمین‏گیر می ‏شدند. 

یک وقت هم شهید چمران دستور داد 300 یا 400 چوب الوار بلند، از همان الوارهای‏ بنایی تهیه کردیم و از بچه ‏ها خواست که‏ قوطی ‏های خالی کمپوت و کنسرو را هم جمع کنند و بعد در آنها کمی روغن سوخته و کاه ریختند و دستور داد روی هر کدام از تخته‏ ها چند تا از این‏ قوطی‏ها را نصب کردند. غروب که می‏شد فتیله‏ این قوطی‏ها را روشن می‏کردند و الوارها را با فاصله روی رودخانه کارون می‏ریختند. دشمن که‏ از دور، آتش و دود روی این الوارها را می‏دید، تصور می‏کرد که نیروی عظیمی از روی رود کارون‏ به سمت آنها می‏رود. باور کنید تا دشمن فهمید که‏ اینها در واقع چیست،نزدیک به دو ماه که این‏ تکنیک برپا بود ، هر چه گلوله داشت توی کارون‏ ریخت! »


قاطر و زنگوله

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،

شخصی وارد یک آسیاب گندم شد. دید به جای اینکه یک انسان گندم‌ها را آسیاب کند چوب آسیاب به گردن یک قاطر بسته شده. قاطر می‌چرخید و آسیاب کار می‌کرد اما به گردن قاطر یک زنگوله آویزان بود. از صاحب آسیاب پرسید: «برای چه به گردن قاطرت زنگوله بسته‌ای!» آسیابان گفت: «برای اینکه اگر ایستاد بفهمم و متوجه شوم که آسیاب کار نمی‌کند». آن شخص دوباره پرسید: «خب! اگر قاطر ایستاد و سرش را تکان داد، از کجا می‌فهمی؟» آسیابان گفت: «برو این پدر سوخته‌بازی‌ها را به قاطر من یاد نده!»

الله اکبر

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگارانبه نقل از جام نیوز  ؛ از یک سال پیش که عکس این گل در اینترنت منتشر شد همه مردم مطمئن شدند فتوشاپی در کار نیست و واقعا چنین گلی وجود دارد.

نام علمی این گل نادر Dracula simian است که بخش اول آن به معنای شباهت بین دو چیز است و بخش دوم آن در لاتین به معنای میمون است.

این گل تنها در مناطق کوهستانی اکوادور، کلمبیا و پرو رشد می کند، جایی که 1000 تا 2000 متر از سطح دریا ارتفاع دارد.

در حالی که انتظار دارید ارکیده میمون با این ظاهر مضحک، بویی شبیه به بوی موز داشته باشد و باید بگوییم بوی آن بسیار شبیه به بوی پرتقال رسیده است.





 

* سقف که شکست، گچ گرفته شد

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

* آن قدر دیوانه وار دوستش داشتم که مرا به زنجیر عشقش بستند.
* نامه خداحافظی‌اش آن قدر سنگین بود که دستم قلم شد و پاسخی برایش نوشت.
* آن قدر کله گنده بود که هیچ کلاهی سرش نمی‌رفت.


* کله‌اش را از حقیقت خالی کرد تا بتواند بالاخانه‌اش را اجاره بدهد.
* سقف که شکست، گچ گرفته شد